آنگونه که جامعه شناسان معتقدند، توازن و تواضع، تحمل دیدگاه و روش دیگران در سیاست، از معیارهای عمده توسعه سیاسی یک جامعه است و در مقابل رشد تهمت و افترا و استهزاء و ادعاهای مبتنی بر بطلان عقیدتی دیگران از ناحیه هر گروهی که باشد از ملاکهای تعصب گرایی و بد اخلاقی سیاسی و انحطاط سیاسی جامعه تلقی میشود.
حرکت در راستای یک گفتمان باز که نقد، مسیر و هدف ارزش مدار آن را تحت الشعاع سازنده خود قرار دهد، از یکنواختیها میکاهد و با صحتی که به امور میدهد بالندگی و رشد جامعه را در میان مدت تضمین میکند.
بدون تردید تحمیل یک جریان خاص و رشد یک تفکر بدون رقیب موجب ارتقای جایگاه اجتماعی و سیاسی بلوچستان نخواهد شد، بلکه موفقیت در گرو آنست، زمانی که در اوج هستیم دچار لغزش نشویم چرا که خودخواهی و تمامیت خواهی میتواند زمینه ساز شکستهای بزرگ باشد.
احزاب تمامیت خواهی که محیط یکنواخت بلوچستان را متضمن بقای نامیمون خود میدانند و آن را نشانه سلامت سیاسی جامعه تلقی میکنند، مطمئن باشند که شریانهای کهنه و پوسیده تشکیلات آنان دچار تصلب سیاسی شده و یا در حال ابتلا به آن هستند و هیچ گزینه ای جز آفرینش احساس تعهد و مسئولیت نسبت به مصالح و نیازهای جامعه خود و تجویز دارویی شفابخش که به بازآفرینی احساس تعلق آنان به فرهنگ و سرزمین مادری بلوچستان که همه ادعای اعتقاد به آن را داریم، به علاج این آشفتگی نمی انجامد.
اپوزیسیون سیاسی بلوچ که میتوان گفت در ادامه سیستم بر چیده شده خان سالاری بلوچستان و به نوعی جهت احیای فرهنگ حاکمیت یک تفکر خاص بر اقشار عام جامعه شکل گرفته است، گویا فرهنگ خود تحمیلی و تحمل ناپذیری دگر اندیشان را خوانین مردود به ارث برده و همچنان این بیماری مزمن را به نیروهای جدید خود انتقال میدهد.
متاسفانه اپوزیسیون بلوچ مشترکا حول گفتمانی شکل گرفته است که معتقد است حضور اشخاص و تفکرات غیرهمسو با آنان وجهه سیاسی و موقعیت حزبی آنان را با خطر دگرگونی مواجه میسازد، اما این سئوال مطرح است که با وجود آنکه احزاب نئولیبرالیستی اپوزیسیون بلوچ فرسنگها آنسوتر و درون مرزهای اروپایی سازماندهی میشوند، پس چه خطری موجب نگرانی و جست و خیز اپوزیسیون شده که حتی در هفته های اخیر مکررا موضوع جنگ سایبری و جنگ نرم دشمن را مطرح میکند و عجیب آنکه دشمن او همان دگراندیشان وبلاگ نویس بلوچ هستند که بگونه ای دیگر میاندیشند و رویکرد اپوزیسیون را متضاد با واقعیتهای جامعه خود یافتهاند. آیا خلاف واقع است اگر بگوییم اپوزیسیون از گمان تغییر رفتار خود هراس دارد و در هر صورت برآنست تا منافع شخصی اعضای خود را بر صدر بنشاند؟
البته ذهنیت نژاد پرستانه جریان تجزیه طلب نیز اخیرا نمود بیشتری یافته است، ذهنیتی که معتقد است حضور عناصر خارجی و غیربومی در جامعه بلوچستان، اصالت نژاد، قومیت و مذهبی این سرزمین را دچار استحاله میکند! گویا جوامع مترقی اروپایی بیش از آنکه مدعای دموکراسی و همزیستی چندگانه و دگر پذیری داشته باشند به تقویت احساس نژادپرستی اتباع خود منجر میشوند، نروژ همان کشوریست که پلیس آن کشور یکی از اعضای حزبی اپوزیسیون بلوچ را به جرم روابط نامشروع با کودکان مورد پیگرد حقوق قرار داد، و همان کشوریست که فعالیتهای تجزیه طلبانه اپوزیسیون از آنجا نشأت میگیرد، و همان کشوریست که یک مسیحی افراطی مرتبط با یک گروه محافظه کار نژادپرست با یک بمب گذاری و بدنبال آن یک حمله مسلحانه عده زیادی از مهاجران را از پای در میآورد!
در میان فعالین سیاسی بلوچ، حامیان این گفتمان بر این اساس و در این راستا دست به فعالیتهای گوناگونی میزنند، وبلاگهای جدید شروع به فعالیت میکنند، بیانیه صادر میکنند، مقالات و نوشتههایی منتشر میکنند، حتی عده ای در این راستا دست به کشتار و گروگانگیری و آدم ربایی اتباع مهاجر میزنند و آنچه آخر باقی میماند چیزی نیست جز بغض و کینه روزافزون بخشهای مختلف جامعه نسبت به یکدیگر.
میرسوبان – 10/12/2011
ارتباط با نویسنده: mirsouban@hotmail.com