میر سوبان

ازفراز کوه تفتان اژدهای آتشین...سرد و آرام با دلی آتشفشان گویم سخن

میر سوبان

ازفراز کوه تفتان اژدهای آتشین...سرد و آرام با دلی آتشفشان گویم سخن

آرمان های پوشالی ....

هر عقل سلیم و منطق هوشیاری به خوبی می داند که به ثمر نشستن هر اندیشه ای مستلزم فراهم شدن شرایط مادی و معنوی مختص خودست . دامنه این شرایط از مقبولیت های اجتماعی و مدنی ، فرهنگ و تمدن تا ابزارهای فنی و نیروی انسانی و غیره گسترده است و هر یک از این ها هم زیر شاخه های مورد نیاز خود را دارند که صد البته به کیفیت و محتوای آن اندیشه بستگی دارند.

عملی شدن تفکرات و ایده های خرد ملزومات کمتری می خواهند و به تبع آن ایده های کلان نیازمندی­هایی بزرگ . گذشته از آنچه که عنوان شد عنصر زمان و صرف وقت نیز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

اما هدف از بیان این مطلب، نقد و بررسی تراوشات ذهنی عده ای مدعیست که گهگاه به هر نیت و مقصودی ادعاهایی سنگین بیان می کنند که دقیقا مصداق این ضرب المثل معروفست که "یک دیوانه سنگی را به چاه می اندازد که صد عاقل هم نمی توانند آن را درآرند".

اگر از پشتوانه فکری ، سوابق سیاسی و درایت این دوستان نادان فاکتور بگیریم و یک راست به اصل مطلب برویم در همان نگاه اول خواهیم دید که سنگ بزرگ علامت نزدن است.

بازیگران اصلی تئاترروزهای اخیر، جنابان محمدکریم بلوچ و رحیم بندوئی اند که در اصل نباید آن دو را 2 نفر به اصطلاح شخصیت حقیقی و انفرادی دانست بلکه باید آنان را عناصر وابسته به نمایندگان جریانات و احزاب پرمدعایی چون حزب مردم برشمرد.

بیان ایده استقلال بلوچستان در چند سایت و وبلاگ ، بهانه ای شده برای تعارفات سیاسی چند مهره و گروه مانده بر سر چند راهی یا ساده تر بگویم فرصتی شده برای نان به قرض یکدیگر دادن آنان .

آن یکی می گوید استقلال به هر طریق و به هر شیوه مبارزاتی و دیگری هم همان را می گوید اما به صورتی که هنگام پریدن از جوی پایش خیس نشود . خوب این طبیعیست و اقتضای سن و سال ، چرا که هرچه سن بالاتر رود احتیاط هم بیشتر و بیشتر می شود.

این دایه داران مشخص نکرده اند که بیان ادعای استقلال و ایده تجزیه طلبیشان به پشتوانه و بر اساس کدامین تحقیق، پژوهش و نظرسنجی بوده است .

شما، عناصر به ظاهر مطرح و برجسته قوم بلوچید ، آدم های دنیا دیده و با سوادی محسوب می شوید ، برخی از جاهلان قوم نگاهشان به دهان شما دوخته شده ، چطور به خود جرات می دهید و به جای آموختن اندیشیدن ، اندیشه را به دیگران القاء می کنید ؟

دوستان عزیزلطف کنیدکمی به اطراف خودبنگرید ،کودتاهای انجام شده در کشورهای مختلف از ایران گرفته تا انقلاب های رنگین کشورهای متعدد را مشاهده کنید ، ببینید چگونه عمل شد و بعد نتیجه نهایی کارتان را در بوق و کرنا کنید .

جناب کریم خان ، جناب رحیم بندوئی عزیز چرا علاقه دارید نتیجه مبارزاتتان را در این باقی مانده اندک عمر خود ببینید؟ چرا اندکی از منفعت هایی که به آن می اندیشید فاصله نمی گیرید؟

برای تحقیق و مطالعه به خود زحمت زیادی ندهید و راه دوری نروید . اندکی به جملات استاد فرهیخته و ارجمند جناب دکتر دوشوکی در مصاحبه شان با کیانوش توکلی توجه کنید.

به نظر شما فرهنگ سازی یعنی چه ؟ چرا این عزیز به چنین مسئله ای اشاره نموده است؟

چرا با این تعداد انگشت شمار لشکر خود رویای حکومت و حکمرانی در سر می پرورانید .

جناب دکتر گفته اند برای تشکیل یک کابینه 20 نفری با هر وزیر 2 معاون به 60 نفر نیرو نیازست ، حال شما ، ناصر خان و دیگران و اصلا کل حزب مردم توان اداره چند وزارت خانه را دارید؟

آیا کابینه شما پس از استقلال خیالیتان کارمند وخدمه نمی خواهد؟

آیا اندکی به مقبولیت مردمی خود و تعداد اعضای حزب و طرفدارانتان نگریسته اید ؟

احسنت بر جناب دوشوکی که با بیان شیوا و ادیبانه خود باعث شد اندکی روشن بینانه تر و واقع بینانه تر به موضوع بیندیشیم.

"دو صد من استخوان باید که صد من بار بردارد"

میرسوبان بلوچ - 27 آگوست 2011

mirsouban@hotmail.com

www.mirsouban.blogsky.com

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد