میر سوبان

ازفراز کوه تفتان اژدهای آتشین...سرد و آرام با دلی آتشفشان گویم سخن

میر سوبان

ازفراز کوه تفتان اژدهای آتشین...سرد و آرام با دلی آتشفشان گویم سخن

تناقض دراپوزیسیون رهآورد الماس فریب

درمقاله قبل گفتیم که نشست لندن ثمری نداشت چرا که پایه و اساس آن اشکال داشت و درواقع مشکل اصلی معماران آن بود .


تناقض آراء و نظرات، عدم وحدانیت و نداشتن هدف یکسان و دهها دلیل دیگر ساقط کردن رژیم ایران رابه تعویق می اندازد و آن را باید در یکایک افراد حاضر در این نشست جستجو کرد.


نمونه ای از ادعایم را درنوشته های زیر جستجو کنید، امیدوارم به این حقیقت تلخ برسید...البته دشمنان قسم خورده هم متوجه باشند مقایسه افراد فقط به جهت تنویر افکار است نه تخریب وتوهین ....

پخش مستند الماس فریب از تلویزیون دولتی ایران که به ظاهر تصویری از شکست و ناکامی جریانات مدعی براندازی رژیم و اجرای کودتای ضربتی بود، برخی از شاکله های این جریانات را بهت زده و وادار به واکنش سریع  کرد که از گفته های آنان ناامیدی به ادامه حیات بخوبی پیدا و ازنتایج عملی آن ، همین بی ثمربودن وسرنوشت تلخ نشست دوم "دولت در تبعید" در لندن بود .

ازجمله مشتاقان سرنگونی رژیم ، رضا حسین بر و عبدالستار دوشوکی، از عناصر احزاب ملی گرای بلوچ هستند.

رضا حسین بر که به تناقض گویی و لطیفه سرایی در شبکه های ماهواره ای شهرت دارد و یکی از اعضای "دولت در تبعید" است ، بلافاصله پس ازپخش این مستند، مطالبی را در پایگاه اینترنتی خود؛ سایت حزب مردم بلوچستان، منتشرکرد که نشان ازدستپاچگی و افسردگی بیش ازحد اوست .

بنده بسیاری از مقالات و مطالب و بیانیه های جریانات حزبی بلوچ و از جمله همین آقایان حسین بر و دوشوکی را بدقت مطالعه ، بررسی و مقایسه نموده و به این نتیجه رسیده ام که در گفته ها و نظریات اینان تا چه حد تضاد و تناقض وجود دارد وبه قاطعیت می توان گفت که دولتی که بدست ایشان وامثال آنان تشکیل شود ، همان حکومت جنگل خواهد بود وهرکس بدنبال قدرت طلبی و قدرت نمایی خود می باشد.

رضا حسین بر که محافظه کاری شدید در گفته های وی کاملا مشهود است می نویسد؛ "محمد رضا مدحی، آدم بیمار و مفلوکی است که در جنگ ایران و عراق ۷۰ در صد به اصطلاح «شیمیایی» شده است. او که در بسیاری از جنایات رژیم مشارکت داشته، مدتی و بنا بر دلایلی به زندان می افتد و پس از آزادی از کشور خارج می شود.رسانه های طرفدار خامنه ای او را فردی «ضد انقلاب» و طرفداران احمدی نژاد او را «جاسوس» خود معرفی می کنند که بمنظور نفوذ در میان مخالفان رژیم، ایران را ترک کرده است. وی به تایلند رفته و از آنجا با دکتر نوری زاده تماس می گیرد و مدعی می شود که اطلاعات مهمی درباره ی رژیم دارد. نوری زاده پس از چند مصاحبه متوجه می شود که وی دروغ می گوید و بهمین دلیل مصاحبه ها را قطع می کند".

رضا حسین بر در ادامه می گوید؛ " در همان ایام کنفرانسی عمومی به ابتکار و دعوت آقای برنارد هانری لوی، یکی از بزرگترین روشنفکران و فیلسوفان فرانسه، در فرانسه بر گزار می شود و او از عده ای از ایرانیان دعوت می کند که در آن سخنرانی کنند. یکی از آن سخنرانان من بودم. ما درباره شرایط ایران صحبت کردیم".

با کمی دقت در این گفته ها ، تضاد در صحبت های خود وی کاملا آشکار است که بعید می دانم اینها سخنان یک متفکر و ایدئولوگ تشکیل یک حکومت دموکراتیک باشد. این سوال نیز از آقای حسین بر مطرح است که چطور ممکن است در کنفرانسی که سالیانه و بقول شما توسط یکی از بزرگترین روشنفکران و فیلسوفانه فرانسه و با حضور متحد اپوزیسیون از سراسر جهان برگزار شده است، به یک آدم بیمار و مفلوک و دروغگو (که بنابر ادعای شما هیچ اعتمادی به افراد مدعی بریده شده از جمهوری اسلامی نیست) در چنین همایش مهم و باشکوهی اجازه حضور آنهم در جایگاه میهمانان ویژه بدهند؟!

رضا حسین بر می گوید؛ " من، تا آن روز، و حتی تا امروز، نه مدحی را دیده‌ ام و نه اساساً بنا دارم با چنین اشخاصی ملاقات کنم". وی در ادامه می نویسد؛ " باری، سازندگان بی استعداد فیلم وزارت اطلاعات ، داستان حضور مدحی در پاریس و کنفرانس مطبوعاتی اش با آقایان مهرداد خوانساری و جهانشاهی را ـ بخاطر حضور شخص اخیر در کنفرانس آقای برنارد هانری لوی ـ بهم وصل کرده و از آن سناریوی مضحک خود را بر ساخته اند ؛ یک سناریو مضحک که مطالب نا مربوط  را سر هم کرده و در هم ادغام نموده و مدعی شده است که با نفوذ دادن یکی از عناصر خود، نقشه عظیم مخالفان خویش را بهم زده است. من صریحاً اعلام می کنم که سرتا سر این فیلم تخیلات بی پایه ذهن بیمار افرادی مثل مصلحی ، وزیر بی اطلاع حکومت اسلامی است".

گویا جناب رضا حسین بر آنچنان دستپاچه شده که به خود زحمت نداده تا از نظر دیگر دوستان خود اطلاع یابد تا اندکی از تخیلات ذهنی خود خارج شود. وی می گوید؛ " اکنون میلیون ها نفر این فیلم بی مایه را دیده اند، صدها نفر درباره آن نظر داده اند، و من بسیاری از این اظهار نظرها را دیده ام. جالب است که می بینم حتی یک نفر هم آن را باور نکرده است. حتی برخی از خود مقامات رژیم هم آن را مسخره و خنده آور توصیف کرده اند".

این در حالیست که دکترعبدالستار دوشوکی از دوستان نزدیک و صمیمی اقای حسین بر در جبهه متحد بلوچستان، اظهاراتی کاملا متفاوت دارد ،  وی نفوذ جمهوری اسلامی در عمق تشکیلات حساب شده جریان های برون مرزی را فاجعه بار می خواند و ازین جهت آه و ناله سر می دهد. رضا حسین بر تشکیل جبهه ای بنام "دولت در تبعید" را کاملا رد می کند و می گوید؛ "کنفرانس پاریس نه جای چنین کاری بود و نه به آن می پرداخت".

آقای دوشوکی می گوید؛ " برخی از چهره های مشتاق اپوزیسیون مدحی را از ژرفنای گمنامی در سواحل تایلند نجات داده و بعنوان "مـحـقـق" به اروپا آوردند، و ناخواسته همانند مار افعی در آستین پروراندند و نوازش دادند تا در فرصت مناسب نیش زهرآگین خود را در بدن اپوزیسیون فرو برد". دوشوکی معتقد است؛ "این نه اولین "عملیات نفوذی اطلاعات" است و نه احتمالا آخرین آن خواهد بود".

جناب دکتردراظهاراتی کاملا متفاوت با رضا حسین بر، به شکست بزرگ اپوزیسیون و نقش بارز "محمد رضا مدحی" در فریب جریانهای جبهه برون مرزی لب به اعتراف می گشاید و حتی مدحی را "اسب تراوا" لقب می دهد و این ماجرا را یک تراژدی عبرت آموز برای آینده اپوزیسیون می داند و به سقوط دژ مستحکم اپوزیسیون اذعان می کند. وی می گوید؛ " گذشته از اینکه چه کس و یا کسانی و با چه انگیزه هایی درب دژ اپوزیسیون برونمرزی را بر روی این "اسب تراوا" باز کردند؛ براستی چه درس هایی را می توان از این پروژه غم انگیز و عبرت آور "الماس فریب" آموخت؟".

اقای دوشوکی برخلاف لحن محافظه کارانه رضا حسین بر که سعی دارد اشک خود را در پس لبخندهای ساختگی پنهان سازد و از این رسوایی مفتضحانه خود و دوستانش خم به ابرو نیاورد ، آشکارا در برابر قدرت نفوذی ایران در عقبه ی اپوزیسیون سر تسلیم فرود می آورد و می گوید؛ "البته ما انسانهای لغزش پذیر و جایزالخطا هستیم". وی حتی از بازیچه قرار گرفتن جبهه متحد و مثلا قدرتمند برون مرزی در مقابل یک عنصر نفوذی ایران به خشم می آید و دوستان خود را مورد نکوهش قرار می دهد، چنانکه پروژه "الماس فریب" را "از هول حلیم تو دیگ افتادن" معنا می کند.

رضا حسین بر مطابق عادت همیشگی خود که مخالفان و منتقدان خود را قبل از آنکه لب به سخن بگشایند محکوم به دروغگویی می کند و آنان را عامل رژیم می داند، پخش فیلم "الماس فریب" را نیز یک فیلم سراپا دروغ و جیمزباندی و ناشیانه دانسته است. در حالیکه دکتر دوشوکی بر اثبات سراب "دریای ارزشمند اطلاعات" در برهوت فریب صحه می گذارد و از کمین عوامل جمهوری اسلامی بر عقل و هوش اپوزیسیون که در عطش تشعشع امواج وهم انگیز و تلالو الماس گونه سراب فریب رنگ باخته بودند ، سخن می گوید.

رضا حسین بر مدعی است؛ " تهیه و پخش این فیلم نیز نه تنها به ضرر مخالفان تمام نشد، بلکه بی خردی خود رژیم را به روشنی نشان داد و دشمنانش را روسفید نمود". اما جناب دوشوکی آن را یک پروژه غم بار و حدود انحطاط اپوزیسیون و رودست خوردن از یک عامل نفوذی و اسب تراوای الماس فریب می داند.

رضا حسین بر عنوان "دولت در تبعید" را کاملا منکر می شود، در حالیکه دکتر دوشوکی می نویسد؛ " نگارنده نیز به این جلسه دعوت شده بود که به دلیل "ابهامات موجود" و مخالفت با تشکیل "دولت در تبعید"، در آن شرکت نکردم".

آقای حسین بر می کوشد خود را در آستانه اقتدار نشان دهد و هرگونه تردید و ضعف در ادامه راه اپوزیسیون را فریبکاری و تبلیغات رسانه ای ایران می داند، گویا که هیچ اتفاقی نیافتاده است، و خود را یک بلوچ دلسوز برای ملت بلوچ و فردی وطن پرست معرفی می کند.

با این حال عبدالستار دوشوکی، شرکت کنندگان در نشست "دولت در تبعید" - که رضا حسین بر نیز در آن حضور داشته - را "طمّاعین" اپوزیسیون که برای نشستن بر کرسی های وزارت عجله داشتند خطاب می کند و می گوید؛ "با توجه با افشا شدن پروژه الماس فریب مشخص نیست آیا در چنین فضای متلاطم و جنجالی جلسه لندن تشکیل خواهد شد یا نه!.

آقای دوشوکی همچنین بی لیاقتی دوستان خود راتصدیق می کند و می کوشد با اعلام برائت از آنان خود را ازین قائله مستثنی بداند، چنانکه این ناکامی فضاحت بار را ناشی از ناهنجاری در دوراندیشی سیاسی و فقدان مداقه لازم دانسته است و صلاحدید، توانایی قضاوت و بصیرت سیاسی تشکیلات اپوزیسیون را زیر سوال قرار می دهد.

ولی اقای حسین بر در ادامه داستان سرایی و سفسطه بافی خود جهت انحراف ذهنی مخاطبین، "رژیم فریب و دروغ" ، "فساد و جنایت در حکومت آخوندی" و داستان هایی ازین قبیل را مطرح می کند.

در آخرسر هم مدعی شده است؛ مفاسد آخوندها در 500 سال گذشته سبب گردیده است که حدود سه و نیم کیلومتر مربع، یعنی سرزمین های پاکستان، بلوچستان، افغانستان، تاجیکستان، قزاقستان، ترکمستان، قرقیزستان، ارمنستان، گرجستان و بخش های بزرگی از عراق و کردستان از ایران جدا شوند. در حالیکه تاریخ به عنوان قاضی بی طرف وآینه تمام نمای واقعیت ها گواهی می دهد آخوندها تا قبل از انقلاب 1979ایران، صاحب هیچگونه حکومتی نبوده و دخالتی هم در حکومت ها نداشته اند و حتی افرادمذهبی چون مدرس و کاشانی و همچنین تعدادی از علمای برجسته اهلسنت که برخلاف رأی حکومت بوده اند توسط این حکام خود رأی مورد آزار و اذیت قرار گرفته و نهایتاً اعدام شده اند.

درواقع سیاست کثیف همان انگلستانی که امروزامثال حسین بر در آن پناه گرفته اند و این سلسله حکام غیرمذهبی و عیاش قاجار بودند  که سرزمین های ایران را به عطای درهم و دینار و خوشگذرانی در اروپا می بخشیدند. در صدسال اخیر نیز پهلوی هاعامل جدایی بلوچستان و ضمیمه شدن آن به هندوستان تحت استعمار انگلیس بودند.

رضا حسین بر که خود را یک شخصیت دموکرات و فرزند لایق بلوچستان معرفی می کند و همواره واژه ی "ظلم و جور" را به رژیم حاکم نسبت می دهد، حال آنکه خود او از عناصر سرشناس حکومت شاهنشاهی و از نمایندگان حزب رستاخیز پهلوی در شرق کشور و عامل سرکوب مخالفین حکومت پهلوی از جمله هموطنان بلوچ خود بوده است!.

بامطالبی که خواندیدمطمئنا به این نتیجه رسیده اید که امثال رضا حسین برحداقل های لازم مثل صداقت ، تفکر و تعقل عمیق برای دفاع ازحقوق پایمال شده مردم مظلوم وستمدیده بلوچ را ندارد زیرا کسی که اولا به دامان عامل اصلی جدایی وگسسست سرزمین مادری اش پناه برده ، دوما حرف هاو عملش یکسان نبوده ، سوما حداقل های الماس فریب را که مثل روز روشند را رد کرده ومهمتر ازان طرفدارانی مانندجندالله را دارد که افراطی گری وخون ریزی ازاعمالشان کاملا پیداست چگونه می تواند سردمدارمبارزه باشد پس باید امید خود را در چهره ای دیگر جستجوکنیم

میرسوبان - هشتم جولای 2011

 mirsouban@hotmail.com

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد